قاف

در فکر فتح قله ى قافم که آن‌جاست ............. جایى که تا امروز بر آن پرچمى نیست

قاف

در فکر فتح قله ى قافم که آن‌جاست ............. جایى که تا امروز بر آن پرچمى نیست

کاغذا

کاغذهایی ک باید پاره شوند را باید چکار کرد؟ یعنی کاغذهایی که نباید باشند ولی نمیشود ک نباشند هم!

کاغذهایی ک از آنها عبور گردی!

نیازشان نداری ولی آنها ب تو نیاز دارند یا شاید کاغذهای آینده ب آنها نیاز داشته باشند 

پس نباید پاره شوند!!! دیدی؟

اگر حالا ک داری کتابخانه ات را کارتون میکنی تا با خودت ببری و برای کاغذهایت جایی پیدا نکردی ک در زندگی جدیدت بگذاری, و اصلا نمی خواهی آنها را بخاطر بیاوری در روزهای فردایت , ... با همه ی این ها نباید پاره کنی کاغذهایت را و یا حتی بسوزانی ...

شاید ماندن در همان جعبه های کارتون بهترین گزینه باشد, یک جایی ک هست ولی پیدا نیست!

شاید بازهم کاغذهایی باشند ک ب این سرنوشت برسند و تو ندانی با آنها چکار کنی, آنوقت میگذاری شان پیش قبلی هایشان


پ ن:کاغذا! با این حال ک دوستون ندارم نگهتون میدارم

پ ن : کاش میشد اتاقمم روزنامه بپیچم دورش و جعبه کنم ببرم

سیاسفید


خدای مهربانم!!!


در این سرگشتگی های بی سر و سامان دنیا

که اینگونه ناگهانی, بر سر آدمی آوار می شوند

و خنکای صبح فردا, به دمی می خشکاند خاطرات را

تا طوفانی دیگر و ویران شدنی دیگر ...

در این آمد و شد های مکرر صبح و شام

طلوع و غروب اراده ها

آغاز و انجام حادثه ها

در این تکرار سهمگین دردها

در این اجتماع نقیض ها

که آدم آرزو می کند کاش هر دو رفع می شدند حتی!


تو بگو


چه بر سر روح روحانی آدم خواهد آمد در این درگیری مدام؟

در این ملاقات های بی سرانجام؟

 

خلاصه ی خاک گیری خاطرات


وقتی جایی خاک می گیرد, خاک گیری می خواهد

و قبل از آن دلیل!

وبلاگم را ...

می خواستم بگویم دوست دارم اما,

اما ...

دیدم که دوست ندارم.

تنها برایم محترم است , به خاطر خاطرات مشترکی که داشتم باش!


این می شود که می خواهم مطلب را خلاصه کنم

خلاصه که اینجا گردگیری می خواهد و من حال ندارم!!!!!!!!!



پ.ن :

1. از کودکی خلاصه نویسیم خوب بود!


2. تولد یه سالگیم بود...


3. اردیبهشت + اردیبهشت = بهشت

... هیچ, همین!


خیلی شلوغم ... فکر , سوال , فکر و سوال ... باید پاسخ شوم و حالی نیست!

باید چاره باشم و راهی نیست!

چقدر همه ی شلوغی هام درونی اند و من در مقام سخن خالی می شوم یکباره ...

آآآآآآآآآآآآآخ ! مغزم درد میکند...............


پ.ن:

آرامم که هستی, همین.

...

امسال بیشتر از همیشه بوی اربعین رو حس می کنم

امروز حسین عازم شد

و دل من هم ...


نمی دونم، ولی میگن ...

کرب و بلا عجب صفایی داره!